افسون

افسون . [ اَ ] (اِ) عزیمت .(آنندراج ). عزیمه و چیزی که شخص را از آفت و صدمه ٔ چشم زخم و زهر حیوانات زهردار محفوظ دارد. (ناظم الاطباء). خواندن کلماتی باشد مر عزایم خوانان و ساحران رابجهت مقاصد خود. (برهان ). کلماتی که جادوگر و عزایم خوان بر زبان راند. (فرهنگ فارسی معین ). || بمجاز مکر و حیله . (آنندراج ). حیله . تزویر. مکر. (فرهنگ فارسی معین ). حیله . تزویر. (برهان ). || سحر. افسون . (آنندراج ). شونست . سحر. شوبست . جادو. فریب . (ناظم الاطباء). فسون . (فرهنگ فارسی معین ).

آخرین مطالب

سرآغاز

دوشنبه, ۲ فروردين ۱۳۹۵، ۰۲:۵۶ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۹۵/۰۱/۰۲
بدون وارد کردن رمز عبور، ارسال نظر تنها به صورت خصوصی امکان پذیر است.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.